احمد در عملیات بدر از جان مایه گذاشت. حضور اودر عمق منطقه ی نبرد و تصرف روطه و القرنه در کنار دجله انچنان عراقی ها را به وحشت انداخت که ناچار شدند برای مهار ایرانی ها از بمباران گسترده ی شیمیایی استفاده کنند . احمد در این عملیات دوست قدیمی اش مهدی باکری را از دست داد. او بیست سال بعد از اخرین دیدار و تماس خود با مهدی اینگونه یاد میکند:

من رفتم قرارگاه که اخرین وضعیت را گزارش دهم و صحبت کنیم و برای ادامه عملیات به نتیجه برسیم من از پیش ایشان به این طرف دجله امدم و و به قرارگاه رفتم و طولی نکشید که برگشتم ; امدم کنار دجله ; قایقی نبود که مرا ببرد در همین حیا خیلی اوضاع بهم ریخته بود و عده ای از بچه ها شهید شده بودند. از داخل یکی از قایق هایی که اتش گرفته بود با مهدی تماس گرفتم و گفتم :

چه خبر است؟ ایشان جواب سوال مرا نداد و این جمله را فرمود: برادر احمد بیا اینجا ; اینجا جای بسیار خوب و زیبایی ست بیا تا برای همیشه پیش هم باشیم . این اخرین جمله ی او بود چند لحظه مانده به شهادت این شهید بزرگوار